HCLروزنوشت یک پپسینوژن بعداز اثر

امروز کلا حالت تهوع داشتم :(

بوی ابگوشت هم پیچید تو خونه ...

سرم سنگین بود .

تا کلمه ی انلاین رو دیدم ،

فقط یادمه سریع رفتم استخاره انلاین قرانی گرفتم.

بعد یه نفر از درونم

نوشت : سلاااااااام

و فرستاد براش :/

+طوری شده ک بگم خدایا شکرت :)

# همش میخوام برم به بقیه بگم ...

ولی یبار میخوام نگم ، ببینم چی میشه :))

HCLروزنوشت یک پپسینوژن بعداز اثر...

دلدرد داشتم و سعی میکردم بخوابم ،نت گوشی رو هم

خاموش کرده بودم ! 

بعد یهو همین الان گفتم ببینم زنعمو اینا

حرکت کردن ؟!

دیدم تو اینستا فالوم کرده :)))

بعد الانم پستامو داره لایک میکنه !!

خخخخ

پ.ن : اه خیلی ضایع بود تا بک داد من تایید کردم 

HCLروزنوشت یک پپسینوژن بعداز اثر...

بعد از اینکه چند ماه پیش، قبل کنکور ! یهو زد به سرمو وبلاگم رو با همه ی نوشته هام تو این دو سه سال ! حذف کردم ... امروز دلم خواست دوباره بسازم این وبو، یه چند تا از پست های قبلیم رو هم برگردوندم. # تو این وب بیشتر نوشته هام درباره ی اون و اتفاقات پیرامونش بود ، پس طبیعیه که وقتی برگشتم و پست های قدیمی م رو خوندم، یادم بره که دو بار همو بلاک کردیم ... که از شب یلدا به بعد حرف نزدیم و ندیدمش ! بعد انگار ک هیچ اتفاقی نیوفتاده ... یهو الان برم اینستاشو ک پابلیک هم هست فالو کنم و ۵تا پست اخرشم لایک اوممم حالا یا اصن منو نادیده میگیره .... یا بلاکم میکنه؟ هان ؟!! HCLروزنوشت یک پپسینوژن بعداز اثر...ادامه مطلب